با این فرمول شاه کلید از تمام بیماریها شفا می یابید و مستطیع واقعی می شوید :

باید سوره نحل را بخوانید :

 

در این سوره آمده برو و گوسفند بچران و به به پرورش زنبور عسل مبادرت کن و شیر عسل بساز و آت و آشغال نخور

به طاغوت کافر شو و به خدا و کتاب او ایمان بیاور

و شیر عسل فراوان که با زحمت خود به دست آوردی بخور تا شفا یابی و بچه دار شوی و آنگاه که دست و پا دار شدی و مال دار و سالم و قوی

آنگاه مستطیع شدی و حالا باید به مکه مشرف شوی و مناسک حج به جا آوری که حج تو قبول می شود و نه آن کسی که چپر چلاق است و جیره خوار .

 

اگر تو را اذیت کردند بدان که زمین خدا وسیع است از پیش آنها برو و در جای دیگر مشغول شو .بدان که در جای دیگر حتما" انسان های خوبی هستند .

در ادامه سوره حدید می خوانیم که با آهن می توان بدون اینکه خدا را دید او را یاری کرد . بشر با آهن خانه می سازد  و در آن قدرتی است شدید .

و اما بعد سوره قلم است و نون در آن است .

و در آخر به ناس ختم می شود همانطور که در اول قرآن عظیم بعد از هفت آیه حمد با گاو شروع شده بود و حالا که از گاوی در آمدی و مردم شدی پناه ببر به مربی مردم پادشاه مردم و خدای مردم از شر وسواس خناس همان کسی که وسوسه می کند در قلوب مردم از طایفه اجنه باشد یا از خود مردم .

 

قرآن تفسیر نمی خواهد کلمه قرآن به معنای خواندنی است و از بقره تا ناس شرح و تفسیر و توضیح سوره حمد است .این کتاب تکلیف ما را در زندگی روشن می کند و از چه کنم چه کنم نجاتمان می دهد و جای بن بست باقی نمی گذارد هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست و همه را به زانو در می آورد اگر آن را درست بخوانید و درست به کار برید .

 

در این کتاب همه چیزهایی که باید بدانیم و لازم است از قبل از خلقت عالم تا آخر آمده است و با دانستن آن اگر چیز دیگری ندانیم مهم نیست و همین کتاب کارمان را راه می اندازد اگر شعار ندهیم و با شعور شویم .

 

میشه گفت طب ایرانی هم مثل طب چینی آلمانی و فرنگی و غیره همشون دکان و برای کاسبی و یا استثمار درست شده اند .

 

و اما ذوالقرنین چند هزار سال پیش با دو بال پرواز می کرد و سدی از آهن و مس ساخت تا از ورود اجوج مجوج به سرزمین آدم ها جلوگیری کند

و با قدرتی که داشت آدم صالحی بود

و اما عاد که از دانش و قدرت در اوج بودند اما از حد گذراندند و نابود شدند .

و اما اکنون کسانی اند که حقیقت را کتمان کردند و راه و چاه را به مردم نگفتند و از خود کتاب هایی نوشتند تا راه را کج نشان دهند و اختراع کردند و به دین چسباندند تا چندر غاز گیرشان بیاید و به این زندگی بخور و نمیر دنیا راضی شدند و حساب سال و ماه را نکردند و پیشرفت و ترقی نکردند و از ذکر و آخرت غافل شدند و یا به خیال تجدد و عصر جدید از حد گذراندند و درب و داغون شدند.