آیا همین راه را می رفتی ؟

آری باید صلح می کردیم . 

 

نمی شد صلح می کردی ؟

قبلا" صلح کردیم و نتیجه اش را دیدیم .

 

حالا دیگه تا قیامت کسی نمی تونه بگه مجبور بودم کاردیگری نمی شد بکنم .

این امامان حجت خدا بودند و ذخیره روزگار ما . 

 

حیف که ما را خام کردند و اگر یک شاه با چهره تعریف شده و مشخص و معلوم بر سر کار بود ما این همه راه خود را دور نمی کردیم و این قدر هزینه نمی دادیم و باز خدا را شکر که جلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است .

 

چند سال پیش هخا مثل بقیه گفت :

من شنبه سوار هواپیما می شوم و ساعت دوازده در فرودگاه مهرآباد تهران به ایران می آیم و از مردم خواست که به استقبالش بیایند .

هخا پس چی شد ؟ چرا نمی آیی ؟ تو هم تو زرد از آب در اومدی ؟ آخه تو دیگه چرا ؟