بسم الله الرحمن الرحیم

و خواندن قرآن را بر تو آسان کردیم

۸۱ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

انتخاب مسوولانه

می فرمایند :حکومت مثل نان وایی نیست

دقیقا" درشت می فرمایید اگه مثل نونوایی بود که راحت رای می دادم و

این حرفها نبود .

مثل بقالیه بیشتر و همه چیز درهم و برهمه و مشخص نیست .

البته مال شما اینجوریه و خودتون سر در می آرید و ما خریداران نمی دونیم چی کجاست .

ولی دزد ها می دونند و می دونند صندوق کجاست .

 

در زبان فارسی سی و دو حرف الفبا وجود دارد و همزه جزو بیست و نه حرف عربی است پس

با انتخاب مسوولانه کلمات در رسم الخط فارسی را به فارسی بنویسد.

 

ننویسید رئیس

بنویسید رییس

 

شما می خواهید رییس باشید نه مسوول .

بهترین انتخاب

شما با دو ساعت چونه زدن دخترت را میدی به خواستگار محترم ؟

حالا چجوری سرنوشت کشورت را و خودت و دخترت را میدی به کسی که عکسش را دیدی و درست نمی شناسی ؟

تو حکومت شما ما مردم باید نخودی باشیم و هر کاری خواستید با ما بکنید .

حضرت آیت الله می فرماید ما مدیون امامیم استقلالمان آزادیمان و ...

و جناب امام جمعه بدان 

درد و بلا ها یمان را هم مدیون حکومت ناقصی هستیم که همین امام برایمان به ارث گذاشت .

البته شما را نمی دانم اما ما مثل شما خیلی گرفتار و اسیر نبودیم و بلد بودیم چی کار کنیم .

خداییش یکم سخت می گرفتند اما کم فروشی نمی کردند .

تا اینجا هم که من فهمیدم شما هم ادامه دهنده طرح های سلسله پهلوی بودید تا این زمان .

الان برو تو کوچه قدم بزن بیشتر المک های گاز پر پر شده اند چون یه دزد هم مجازات نمیشه .

 

بیرق

علت دشمنی اجانب از نظر بعضی ها  :

هیچ کجای عالم بیرق امیر المومنین مثل ایران بلند نیست.

اما هست بلند تر هم است اگر درست ببینید .

علت دشمنی آنها با شما از قدیم در قرآن آمده است که

اقوام بشر بر سر منابع و ذخایر دنیا با هم جنگ و نزاع می کنند .

 

شناخت استکبار

هر هفته امکانش دارند که به مردم بگویند مردم بروید کتاب خدا را از سیر تا پیاز بخوانید ولی نمی گویند تا مردم را گرد خود جمع کنند و مردم پیرو حرف آنها باشند و ثمن قلیلی به دست آورند . بر سر راه خدا می نشینند تا راه را کج و مسدود نشان دهند . نمی خواهند کسی رشد کند و به جایی برسد و مستقل باشد .خود را برتر می دانند و ریاست طلب هستند .چون ظالمند خدا آنها را گمراه کرده است نمی توانند درک کنند .ازخود دروغ هایی می بافند و به خدا نسبت می دهند.برای خود شفیعانی نزد خدا می تراشند که نه سود و زیانی به حال آنها دارد بگو به آنها آیا عهدی از خدا گرفته اند.از ظن و گمان پیروی می کنند و گمراهند.شیطان را ولی و سرپرست خود گرفته اند و شیطان اعمالشان را زینت داده است .به جهنم می روند و به خدا میگویند ما کار بدی نکردیم حال آنکه نمی دانند و در آن روز خدا بینشان داوری می کند ولی افسوس که دیر شده است .پیروانشان به آنها می گویند در دنیا این شما بودید که ما را گمراه کردید آیا حاضرید گناه ما را به دوش بکشید پاسخ می دهند ما همه گان در آتشیم .

 

چقدر بده آدم فکر کنه کار درستی می کنه و آخر بره جهنم .

پرواز مرغابی ها

خوب می دونی و می دونستی داری چه کار می کنی .

 

میمون ها را می گذارند اینجا میمونک بازی کنند آدم حسابی ها را می پرونند .

 

الان وضعیت طوری شده که آدم های معمولی هم دارند می روند و آنجا کارهای معمولی مثل ظرف شویی را انجام می دهند .البته امروزه ظرفشویی در خارج خود نوعی تخصص به حساب می آید .شایان ذکر است که خروج متخصصین زیان چندانی ندارد و الا ماشاءالله متخصص است که سرریز می شود .

 

آدم حسابی نمی رود پرانده می شود و چون می داند از آنها رو می گرداند .

بامداد

daybreak ==> [.n]: صبح، سپیده دم، بامداد

 

daydawn ==> صبح، سپیده دم، بامداد

 

forenoon ==> [.n]: چاشتگاه، پیش از ظهر، قبل از ظهر، پیش از نیم روز، بامداد

 

morning ==> [.n]: بامداد، صبح، پیش از ظهر morning

 

morrow ==> [.n]: فردا، روز بعد

 

لغت نامه دهخدا

{ا مرکب}
داده بام . آفریده فروغ . بخشیده روشنائی . داده صبح .* بام . گاه صبح . صبحگاهان . مقابل مساء. بُکرَة. (ترجمان القرآن ). وقت طلوع فجر. پیش از طلوع آفتاب . (آنندراج ). صبیحة. صباح . صدیع. صریم . (منتهی الارب ). غدوة. بکرة. (نصاب الصبیان ). اُصبوحَه . (مهذب الاسماء). فلق. غَداة. بکور. وقت صبح . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 156). غُدُوّ. اَبکار. مقابل عشی . بَریم . شبگیر. صبح از وقت طلوع فجر تا طلوع آفتاب . (فرهنگ نظام ). صبح زود. مابین طلوع فجر و برآمدن آفتاب . بین الطلوعین . (ناظم الاطباء):
گلیمی که خواهد ربودنش باد
ز گردن بشخشدهم از بامداد.

ابوشکور.


امروز بامداد مرا ترسا
بگشود باسلیق به نشکرده .

کسائی .


هم اندر زمان برنشستند شاد
غو کوس برخاست از بامداد.

فردوسی .


بشد دختر شاه را مژده داد
شد ایمن جم و بود تا بامداد.

فردوسی .


گزیده سپهبد هم از بامداد
بزد کوس و لشکر بنه برنهاد.

فردوسی .


ورا پهلوان گوهر و سیم داد
همان شب ببودند تا بامداد.

فردوسی .


ده روز با اوبصید بودم
هرروز از بامداد تا شام .

فرخی .


روز مبارک شود آنرا که او
از تو ملک یاد کند بامداد.

فرخی .


روی توچون شنبلید نوشکفته بامداد
روی من چون شنبلید پژمریده در چمن .

منوچهری .


آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه
هر روز تا شامگاه ، هرشب تا بامداد.

منوچهری .


لشکر از بامداد تا نماز دیگر بیش مقام نتوانست کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 409). همه شب براندند و بامداد برنشست ، کوسها فروکوفتند. (تاریخ بیهقی ). غسل کرد و نماز جماعت بامداد بگزارد. (تاریخ بیهقی ). دستوری دادیم ، فردا صبوح باید کرد که بامداد باغ خوشتر باشد. (تاریخ بیهقی ).
اختر سرسبز مگر بامداد
گفت زمین را که سرت سبز باد.

اسدی .


چون بامداد شد دیگر باره بندویه با آن زینت پادشاهی بر بام دیر آمد. (فارسنامه ابن بلخی چ اروپا ص 101).
تا رسم تهنیت بود اندر جهان به عید
هر بامداد برتو چو عید خجسته باد.

انوری .


آن ناله ای که فاخته میکرد بامداد
امروز یاد دار که فردا من آن کنم .

خاقانی .


سبحه درکف می گذشتم بامداد
بانگ ناقوس مغان بیرون فتاد.

خاقانی .


پس او را با باغی نقل کردند تا بامداد بر آن نمط که از حضرت فرمان رسد پیش گیرند. (ترجمه تاریخ یمینی ).
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد ازو بامداد.

نظامی .


هنوز از جاه و دولت تا چه بیند
که روز دولتش را بامداد است .

شمس طبسی .


شب چو عقد نماز می بندم
چه خورد بامداد فرزندم .

سعدی (گلستان ).


دو بامداد گر آید کسی بخدمت شاه
سوم هر آینه در وی کند بلطف نگاه .

سعدی .


خواهم که بامدادی بیرون روی بصحرا
تا بوستان بریزد، گلهای بامدادی .

سعدی .


بوی گل بامداد نوروز
وآواز خوش هزاردستان .

(از ابدع البدایع).


تصبیح ; بامداد خفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بامداد آمدن . (ترجمان القرآن ). تصبح ; بامداد شراب خوردن . اصطباح ; بامداد شراب خوردن . صبوحی کردن . تبکیر، ابتکار; بامداد آمدن . (منتهی الارب ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سَبْرَة; بامداد خنک . بکور; بامداد برخاستن . (منتهی الارب ). ابکار; بامداد کردن . (ترجمان القرآن ). مصبح ، اصباح ; بامداد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بامداد درآمدن . انفجار; روشن گردیدن بامداد. (منتهی الارب ). وضح ; سپیدی بامداد. جهر; بامداد بی آگهی نزدیک کسی شدن . بامداد روشن . (منتهی الارب ).
-بامداد بر در کسی نشستن ; به امید و چشمداشت احسانی سحرگاه بر در خانه منعمی مقام کردن . بر در ارباب خانه دنیا نشستن که خواجه درآید و کرمی کند. به انتظار خروج صاحبخانه صبحگاه بر در خانه او جای گرفتن:
ای بردر بامداد پندار
فارغ چوهمه خران نشسته .

انوری .


-بامداد پگاه ; صبح زود. بُکرَه . (منتهی الارب ). شبگیر:
همیگفت از بامداد پگاه
بپوزش بیایم برتو براه .

فردوسی .


چو شب روز شد بامداد پگاه
بفرمود تا بازگردد سپاه .

فردوسی .


چو شب روز شد بامداد پگاه
تبیره برآمد ز درگاه شاه .

فردوسی .


خجسته باشد روی کسی که دیده بود
خجسته روی بت خویش بامداد پگاه .

فرخی .


واجب آن شد که بامداد پگاه
بر سر تخت خود نشیند شاه .

نظامی .


-بامداد نخستین ; فجر اول . صبح کاذب . بامداد دروغین . بام بالا. صبح دروغین . (از التفهیم بیرونی ). دم گرگ. دنبال گرگ. و نیز رجوع به بام بالا و ذنب السرحان شود.
-بامداد و شبانگاه ; عصران ، صرعان . بامداد و شام . کَرَتان . (منتهی الارب ).
-گاه بامداد ; هنگام صبح:
در تعجب مانده بودم زین قبل
تا بگاه بامداد از گاه شام .

ناصرخسرو.


-گه بامداد ; گاه بامداد. هنگام صبح . پگاه:
سرماه هفتم گه بامداد
بیامد بر شه زبان برگشاد.

فردوسی .


-نماز بامداد ; صلوة صبح . صلوة فجر. صلوة غداة. دوگانه . (یادداشت مولف ): امیر نماز بامداد بکرد و روی بشهر آورد. (تاریخ بیهقی ) دیگر روز بار داد پس از نماز بامداد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 404). تا وقت نماز بامداد هفت فرسنگ برانده بودند. (تاریخ بیهقی ).* از طلوع فجر تا ظهر را هم بامداد گویند.(فرهنگ نظام ). صبح . (بتعبیر متداول عامه که در معنی مقابل عصر بکار رود) و از برخی شواهد منقول در ذیل بامداد نیز این معنی برمی آید.* بمجاز وقت ظهر. (آنندراج ). اما این معنی جای دیگر دیده نشد

 

ساعت دوازده و پانزده دقیقه نصف شبه همه جا امن و امانه حالا مونده تا بامداد .

دقت کن

رای منفی که ندادم بهتون

رای ممتنع دادم

ولی با این کارها که کردید حقتون رای منفیه

عناد هم حکومت شما داشت

با من نه با خدا

 

یه عالمه خلاف قرآن تو همین برنامه ها صحبت کردید .

دست گل هاتون هم که هر چند وقت به نمایش در می آد .

 

ببین ممتنع از منفی هم بدتره یعنی مثل اینه که تو کارنامت بجای نمره صفر یک خط تیره بگذارند .

 

رای منفی یعنی همون انقلابی که شما کردید و ریختید تو خیابون و کشتید و کشته شدید .

 

زیاد ناراحت نباش چیز جدیدی نیست از سال 1388 تا حالا همین رای ممتنع را می دهم خیلی هم خوبه و همه چیز درست شده است .

مصنوعی

تو بازی اسم فامیل هر وقت اسم کم می اومد یه مصنوعی تنگش می چسبوندیم

الان هم هوش مصنوعی که علامت کم هوشی بعضی هاست بوجود اومده تا در نمونند .

من که از چیز مصنوعی خوشم نمی آد .

چیز باید طبیعی باشه .

نهی نهی خامه نهی

 

خامه خیلی خاصیت داره

پنیر نهی

ناخنهات گرفته شد؟

6 ماه بعد...

گاندی انقدر نخورد تا استعمار سیصد ساله پیر فرتوت انگلیس را از پا درآورد .

 

رفاقت

به نظر من با ماعون رفاقت نکن .

فاجر درجه بندی دارد :

قوم عاد بدتر از قوم ثمود

...

آل فرعون

قوم لوط دیگه آخرشه .

ولی از همه بدتر ماعون است که end خلاف به حساب می آید .