اون روزی که من اومدم مطب پرونده را بگیرم ساعت 9 شب بود هیچ کی اونجا نبود غیر از دکتر و منشی و هیچی من بهش نگفتم دستم را دراز کردم و سلام کردم جواب سلامم را نداد و دستم بهم نداد ارث نداشته پدرش را ازم می خواست و گفت برو هفته دیگه بیا پرونده را مهر شده بهت می دم آخرش هم بهم نداد که نداد و فقط اذیت داشت می کرد و اگر کسی هم دنبال آبرو ریزی بود خود ناکسش بود .نه بیماری را تونست خوب کنه نه هیچی دیگه گفتم کجا باید برم شکایت کنم خودش گفت برو پزشک قانونی شکایت کن شکایت کردم سه ماه بعد هیچ کاری نکردند حق پدرم را گذاشتم کف دستش با این نظامی که برا من درست کرده بود .من حقم را تا حالا از هر ننه قمری گرفتم و می گیرم و تا حالا رو زمین خدا کسی نتونسته حق منو بخوره خواستند این کار را بکنند نتونستند اگر شما ها می تونید با هم جمع بشید و هر کاری می توانید بکنید و از هر وسیله ای استفاده کنید تا حق من را بخورید در این مورد آزادید هر جنایت بکنید تا این حد من حقم می بی نی و تاریخ دانان می نویسند و در کتاب های تاریخی می خواند و درس عبرتی می گیرند اون کسانی که می خواهند حق من را بخورند و نتوانستند و می فهمی که من با بقیه فرق می کنم .  خودشیفته هم خودتانید و این موضوع را هم می فهمید .آدمهای مغرور و متکبری هم هستید .