آخرین کتابی که برای شرکت در مسابقه خوندم 

در سال دوم دبستان بود که داستانی بود و 

ماجرای زاغی بود که از دست ماری در رنج و عذاب بود 

و برای آنکه مار تخم هایش را نخورد دست به دامن 

آدمیزاد شد و بقیه ماجرا 

توصیه می کنم کتاب زاغی و زیرک را بخونید 

 

اولین کتابی که هدیه گرفتم گمونم شیش هف سالگی بود 

دایی خدا بیامرزم از ترمینال جنوب خرید وقتی منتظر اتوبوس بودیم 

داستانی و

خیلی جالب بود 

ماجرای حیوانات جنگل بود که یک شب دزدی دم های 

آنها را ربود 

و جانوران بی چاره بی دم در به در دنبال دم هایشان می گشتند 

 

تا اینکه آقا روباهه را می بینند که دم دارد پس به او مشکوک می شوند

و کیسه ای که بر کول داشت را می گردند 

و با کمال تعجب 

دم هایشان را در آن می بینند 

 

پس با عجله هر کی هر کی دمی را برگزیده و به خود می چسباند 

 

خرگوش دم میمون و 

اسب دم خرگوش و 

شیر دم موش 

و به همین ترتیب 

 

کتاب دمم کو را بخونید خیلی کتاب خوبیه 

 

درسی که این کتاب به ما می ده اینه 

به کسی دروغ نبندیم .

 

این شد دو تا کتاب همین دو تا کتابو بخونید و به کار ببندید می تونید دنیا را زیر و رو کنید 

 

می دونی که من علی نیستم ولی خدا علی کبیره .