میام میزنم داغونت می کنم .

 

داغون

 

داغون. ( ص ) صورتی و تلفظی از کلمه داغان متداول میان مردم تهران. رجوع به داغان شود.


داغون. ( اِخ ) نام یکی از معبودان مردم فلسطین ، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند. ( قاموس الاعلام ترکی ).

 

داغون همان داغیلماق ترکی است به معنی پراکنده شدن. چیزی که در اثر ضربه ی محکم یا افتادن پراکنده شود. مثلا لشکر در اثر حمله پراکنده می شود می گیم داغیلدی . یعنی پراکنده شدن در اثر زور. دقیقا همان مفهومی که فارس ها به کار می برند رو دارد. و ربطی به داغ ( کوه ) ترکی ندارد.