اون روزی که گربه سیاهه که دساش سفید بود اومد و لب دیوار دم غروب غیب شد
قبلش یه صدایی اومد و یکی انگار خودشو بلند کرد کوبوند زمین و گفت ج----------اهل
و چند تا چیز دیگه
حالا اینا زور خودشونو زدند
و
این نادونونی من بهتر از اینه که مردمی که حقشونو نمیدونند با علم و آگاهی می ندازید
تو سولوفتونی .
تو که الان اون بالا نشستی یا بی خبری و جاهل یا با جادوگرا هم دستی .