یه چیزی بهت می گم به تریج قبات بر نخوره
با دست صحبت نکن !
نخشو کوتاه کردی ؟
نخ کیو ؟
نخ رییسیو
به این کله می آد بی کلاه بمونه؟
نه خداییش با این کتابا که تو خوندی یه موتم نباید درد بکنه .
من که نمره ادبیاتم تو دانشگاه نوزده و نیم بود هر چند ریاضیم قوی شد .
میشه یکم درباره خودتون یعنی مهمون برنامه برای ما توضیح بدید کی هستی و چی خوندی اینجا چه می کنی و چی می خواهی ؟
تریج
تریج
لغتنامه دهخدا
تریج . [ ت ِ ] (اِ) تریز. تیریز: به تریج قبای کسی بر خوردن ، بصورت استهزاء؛کمترین بی حرمتی شدن به کسی که حرمتی ندارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تریز و تیریز شود.