آفتاب و می خوای بگی ؟

همون روز های اول چماقو بلند کردم تو سر همون موتوریه که مداح بود و علی علی می کرد

ترک موتور نشسته بود و کارت نیرو انتظامی در اورده بود خیال می کرد خط ویژه مال اونه

و می تونه رد بشه بعد انداخت از پیاده رو رفت اصلا" وقتی کسی می تونه از پیاده رو بره چرا باید بیاد تو خیابون .

 

بعد یکی از موتوری های وظیفه اومد و از به بعد این ها فهمیدند با کی طرفند .

این جماعت نفهم باید چماق بالا سرشون باشه .

بعد اومدم و تو افسر نگهبانی بقیه هیجده ماه خدمتم را انجام دادم .

اول که من نمیام چماق بکشم

اول بازبون خوش و قانونی

بعد که دیدم طرف حسابم زبون نفهمه و می خواهد قانون را دور بزنه و حق و حقوق من را پامال کنه حسابش را می رسم .

یه حسن انتظام سی هزار تومنی هم به من بدهکاری آخریشو بالا کشیدی ندادی .