مملکت تشکیل شده از مردم و زمین

زمین که همه جا هست .

 

این مردم هستند که کشور را می سازند .

مردمی که اهل اون سرزمینند .

 

نکتش اهل بودنه !

 

اهلی اختیار دست و پاشو داره و بی گدار به آب نمی زنه .

ولی اگه اسلحه را برداشت دیگه زمین نمی گذاره .

 

 

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را

 

 

گـُدار، در فرهنگ فارسی معین، به معنای معبر و گذرگاه در آب، پایاب و جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود آمده است. پس بی گدار به آب زدن همان بدون ِ شناختن ِمسیرهای کم عمق تن به

آب زدن است؛ که اشاره دارد به شروع کردن ِ کاری بدون دانش و سنجش جوانب مهم آن. مثلاً میگویند: فلان کار بی گدار به آب زدن است و یا در نهی و بازداشتن کسی از کاری می گویند بی گدار به آب نزن!، چرا که عاقل کاری نمی کند که پشیمانی باز آورد.