عثمان بن حنیف عامل امیرالمومنین در بصره بود. به امام خبر رسید که او را به مهمانى مردمى از بصره خواندهاند و او بدانجا رفته است. امام این نامه را برای او نوشت:
اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده که مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای،
با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام که به سویت آورده میشده پذیراییت کردهاند، خیال نمیکردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول کنی که محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند
به لقمهای که بر آن دندان میگذاری دقت کن، لقمهای را که حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افکن، و آنچه را میدانی از راههای حلال به دست آمده بخور.
معلومت باد که هر مأمومی را امامی است که به او اقتدا میکند، و از نور علمش بهره میگیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده.
و اما بعد مالک اشتر در راه رسیدن به صدارت مصر در غفلت اختیار شکم از کف بداد و شربت زهر آلود نوش جان کرد و بمرد تا علاج واقعه قبل از وقوع باشد و خاطر امام علی (ع) از این جماعت شکمو جمع گردد.