مشتی در کمال سلامت جسم وارد مطب می شود

دکتر با او گرم صحبت می شود و می گوید چیزی نیست شش ماهه خوب خوب می شی بعد از جلسه دوم  در ملاقات سوم ...

آقای دکتر : کلا" درس نخوان ترک تحصیل کن

مشتی : نه باید درس بخونم چی میگی ؟

دکتر : خوب پس یه امسالو بیخیال شو

مشتی : همچین بدم نمیگه با اون وضعیتی که تو مدرسه راه انداختند و گر و گر سوال می پرسند و از ما گنده ترو زیر و رو می کشند بخاطر هیچ و پوچ

همون بهتر که به کار دیگری بپردازیم .

دو سال و نیم بعد مشتی دیپلم گرفته و در حال تحصیل در مقطع پیش دانشگاهی است ...

دکتر : اشتباه کردم

مشتی : نه اشتباه نکردی

دکتر بر موضع خود تاکید دارد و میگوید در سی سالگی خوب می شوی و روند کار را تغییر می دهد

مشتی که به دکتر اعتماد و اطمینان دارد دستورات جدید او را انجام می دهد اما در همان روز های اول کله پا می شود .

مشتی با وضع داغون و خراب به مطب کشانده می شود .

دکتر مساله را عادی نشان می دهد و مشتی را خارج از نوبت ویزیت می کند.

مشتی با آه و ناله بال بال می زند و دکتر پرونده را وارسی می کند .

دکتر پس از وارسی میگوید چیزی نیست و دوباره همان نسخه را با دوز بالا تر می پیچد .

مشتی دوباره کله پا می شود .

دکتر بر این دارو ها اصرار دارد و تکرار می کند .

مشتی کم کم با اوضاع کنار می آید (یا به اصطلاح اطبا آداپته می شود) اما هر از چندی کله پا شده و دکتر هم از نو همان نسخه را می پیچد ...

گویا این وسط چیزی فراموش شده

و آن اینکه پس کی قرار است مشتی خوب شود ؟

حال از سی هم یک سال گذشت و مشتی بدتر از روز اول با حال نزار وارد مطب شد ...

دکتر که حاضر نبود این بار بگوید اشتباه کردم وقتی فهمید مشتی حساب کار دستش آمده است سعی در بستری کردن او در بیمارستان گرفت تا

به این وسیله او را  مداوا کند .

اما این بار مشتی دیگر گول دکتر را نمی خورد و خود را از چنگال او می رهاند .


مشتی که فهمیده است همه چیز عمدی و غلط است سعی می کند تا هر طور شده عنان کار را در دست گیرد  و سر انجام پس از چندی کش و

قوس موفق می شود . شیرینی و سر حالی وضع جدید او را بیخیال همه چیز گذشته می کند تا اینکه دو سال بعد 
  
مشتی که سلامت کامل خود را با پاکسازی و سم زدایی بازیافته است ابتدا با خود می گوید گذشته ها گذشته بهتر است تو هم از خطای دکتر بگذری اما یکی دو روز بعد نیروی عظیم به او نهیب می زند بی خود کردی مگر فقط این تویی که از حق خود می گذری هزاران نفر ممکن است درگیر چنین مسا ئلی باشند و چون تو خرت از پل گذشت نباید بی خیالی طی کنی و  به دنبال پرونده پزشکی به سراغ دکتر می رود .

اما دکتر از دادن پرونده طفره می رود و پس از چند بار من و مون کردن با حالت متکبرانه می گوید : 

چرا تلفن نکردی ؟ هفته دیگر بیا مهر شده تهویلت می دهم!

مشتی که از طرز برخورد سرد دکتر دلگیر تر شده است با نگاهی پر معنا سری تکان می دهد و می رود .

یکهفته گذشت ...

پرونده هاپولی شده بود و موجود نبود ...

اما دکتر نمایشی نه چندان عجیب ترتیب می دهد و با پیش دستی دست به دامن پلیس و ملیس می شود
گروهبان مشتی را بر روی صندلی می نشاند و ملیس از او اصول الدین می پرسد ... و مشتی به یک یک سوالات پاسخ می دهد و خیال ایشان را راحت می کند
حال دوباره دکتر می گوید : دیروز اینجا چه می خواستی ؟
مشتی : پرونده
دکتر : پرونده را به تو نمی دهم
مشتی : به بابام می دی ؟
دکتر : من و مون می کنه و میگه : بله
و در جواب مشتی یک نسخه با تشخیص جدید براش پیچید -آخه این بار که مشتی برای ویزیت نیامده بود - عجیب اینکه دکتر این دفعه نگفت
اشتباه کردم اما از دادن پرونده طفره رفت
مشتی : من پرونده را می خواهم

دکتر گفت تو نمی فهمی ... مشتی در جواب گفت : بله نمی فهمم اما انقدر که می فهمم ...
 پلیس ملیس چهار تایی یک نگاهی به دکتر انداختند و دکتر سکوت کرد ...

مشتی تلفن همراه را از جیبش در آورد و وانمود کرد با پدرش تماس می گیرد
دکتر کپ کرد در این لحضه گروهبان دست مشتی را می گیرید و می گوید اینها لرند و با یک حرکت چرخشی مشتی را از مطب به بیرون هدایت می کند ...
در بیرون از مطب گروهبان به مشتی می گوید با مادرت پیگیر مساله شو و ملیس از او امضاء می خواهد اما مشتی از دادن امضاء خودداری می کند و گروهبان برگه ملیس ها را امضائ می کند ...

حالا مشتی مونده بود و یه دنیا خاطره که با جناب دکتر داشت ...

 عجیب نیست که ویزیت استاد معظم در این پانزده سال از یکهزار تومان به پنجاه هزار و شاید بیشتر افزوده گشته است اما یادش بود آخرین بار که

ویزیت شده بود حوالی بیست یا سی تومان بود ...  اما شنیدم که خیلی خیلی بیشترش کردند.

به من اعتماد کن من پزشک هستم ...


خوشبختانه کپی پرونده موجود است

هر کس شک دارد پزشک مذبور مرتکب جرم نشده است می تواند با مطالعه پرونده به سادگی به این مساله پی ببرد .
اما یک نکته در بین بود و آن اینکه فرضا" اگر دکتر اشتباه نکرده باشد ولی بیمار توسط روش دیگری غیر از روش دکتر معالجه شده باشد به معنی این است که روش درمان به طور کلی غلط است و این موضوع به دانشگاهی مربوط می شود که در آنجا این متد آموزش داده می شود ...
و من از عده ای از افراد آگاه پر سو جو کردم و آنها گفتند که هرکس این دارو را بخورد تا پایان عمر باید آنرا بخورد ولی مشتی چند سال بود که نمی خورد اما مگر آن کسانی که این چیز ها اختراع کرده اند زیر بار می روند ...
تازه در جایی دیگر شنیدم که هر کس مدرکش را از دانشگاه آنها بگیرد دولت ایشان از او در برابر موارد اتهامی اینچنینی که مربوط باشد دفاع می کند چون این موضوع مربوط به حیثیت دانشگاهی ایشان نیز می شود ... هر آنکس که درد دهد درمان هم دهد ...

بعد از پی گیری موضوع در مراجع قصایی تازه فهمید در چه مملکت و چه دنیای بی صاحبی زندگی می کند . دنیایی که در آن دست جانیان باز و

دزدان و جنایت کاران با هم همپیمان و شریک و در راه ظلم و ستم یار و مدد کار یکدیگرند و در موقع لزوم برای خاموش کردن صدای مظلوم هوای

همدیگر را دازند حتی زمانی که می دانند موضوع چیست باز به بهانه های واهی و دروغ طفره می روند . این دنیایی است که سالها برای ساختن

آن تلاش کرده اند و در این راه عده زیادی را قربانی کرده اند پس چرا باید آن را از دست بدهند آنها نه تنها عذر خواهی نمی کنند بلکه در انجام جرم

و گناه جسور تر و بی پروا تر می شوند و رسما" به همه گان اعلام می کنند عدالتی وجود ندارد و ما آماده ایم تا هر کجا کسی صدایش در آمد

خفه اش کنیم تا مبادا اربابانمان ناراحت شوند و با امکانات و ابزار هایی که در اختیار دارند از جمله ابزار رسانه ای به تحریف حقایق و یا شاید تغییر

به نفع دسته و گروه خود و فریب مردم کوچه بازار بپردازند و در نهایت می گویند که هیچ کاره اند و دیگری را مسوول می دانند و دیگری هم به دنبال

پیچاندن ...

به امید روزی که هر کس وجدان سالم داشته باشد و دنیا به دست جنایت کاران اداره نشود - کسانی که به هر عنوان خون ریخته اند یا به هر

عنوان با قاتلان در تعاملند .

و اما در خصوص آمار تلاش های قوه قضائیه باید بگویم که فقط خدا می تواند اجر شما را بدهد . ای کاش بجای قوه قضائیه که با قضا بلا سر و کار دارد قوه عدلیه داشتیم . بعد از اینکه مسوولین مربوطه حکم به علمی بودن موضوع شکایت دادند و با برخورد بد پلیس در مجروح کردن دستم در همان شب جرثقیل در مکه سقوط کرد و فردای آنروز حادثه منا به وقوع پیوست و عده ای از کارکنان خاص نظام و جمعی از مردم به طرز غیر معمول وارد دنیای جدید شدند. و در ادامه ساختمان پلاسکو را داشتیم سپس کشتی سانچی بعد از آن زلزله کرمانشاه و حادثه هواپیما و سیل و از این دست حوادث مترقبه و غیر مترقبه که حقیقتا" باید بگویم گرهی را که با دست می شود باز کرد را این جماعت با دندان که باز نکردند و نمی کنند هیچ بلکه چند گره دیگر بر آن می زنند چرا که اصولا" ایشان برای دنیا کار می کنند نه عقبی و آخرت . خدا وکیلی یک نگاهی به وقایع چهل سال اخیر بیندازید آنوقت بسیاری از مسائل برایتان به عینه مشخص می شود .مطمئنم ایشان هر موضوعی را تهدید علیه خود می دانند و از آن پلی و فرصتی برای رسیدن به اهداف دنیوی خود دارند و بی تردید در این راه با سازمانهای جهانی هم دست هستند .

مرد حسابی اگه قرار بود کسی زیر بار مسوولیت بره که این همه بل بشو تو جهان به پا نمی شد و یارو این همه پول پارو نکرده بود عجیب این جماعت اند که مفت و مجانی و شاید هم ما چمی دونیم ...  صم بکم صرفا "برای پر کردن جیب آنها تلاش می کنند و شاید هم بیچاره ها خبر ندارند و شاید همشون بی خبرند ولی نه چند بار اول دکتر نمی دونست بار بعدی پزشک قانونی خوب می دونست چه کار میکنه و کاملا" حساب شده و عمدی بود بعید می دونم اینها بخاطر یک که نه بلکه همه عالم دست از علم نداشتشون بردارند و حق را ببینند ... واقعا" که خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند و آن کسی  را که خدا گمراه کند کسی نمی تواند هدایت کند .

إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَىٰ مَعَادٍ ۚ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ85 قصص
در توضیح این آیه مطالعه سوره انعام + مائده توصیه می شود.